از پشت شیشه ی هواپیما به آخرین تصویری که از شهر رم دیده میشود نگاه میکنم، باورم نمیشود این نقطه ی کوچک نورانی که دارد هر لحظه کوچک و کوچک تر میشود ، میتواند پدید آورنده ی چنان خاطرات اثر گذاری باشد....
هنوز تنم از آن همه خاطره داغ است... داغ...
(و تهران....و آغاز بزرگراههای بی پایان و پر شتاب...)